امین کرچگان |
|||||||||||||||||
سه شنبه 18 فروردين 1394برچسب:, :: 11:9 :: نويسنده : محمدی
این جا مکه مکرمه است.. و امروز جمعه.. 20 جمادی الثانی..از سال هشتم قبل از هجرت. شب در سحرگاهان پنهان شد.. و فجر صادق به سوی کرانه روزی زیبا روانه گشت.خانه نبوت در این روز فرخنده که روز آدینه و عید است و روز شادی منتظرمهمان است.. آن هم چه مهمانی! محمد و خدیجه هر دو، لحظه شماری می کنند که باردرخت نبوت را برگیرند. ناگهان گل های وجود شکوفا شده به عطر افشانی می پردازند.......
نام شعر:امام حسین بسم الله الرحمن الرحیم امام من ،حسین من ،آلاله ی سپید من شاه سپاه ،مرد قوی، شهید راه دین من نزار برو به این زودی بچه های بی کس تو سکینه و رقیه ات می میرن از دوری تو چطور دلش امد زند چاقو بر آن گردن تو جدا کند از بدنت آن سر نورانی تو من حق می دم امام من به خاطر دفاع دین در صحرای کرب وبلا ،از دست دادی زندگیتو شاعر:شبنم مختاری از دبیرستان امین
برای خواندن بقیه شعرها به ادامه مطلب مراجعه کنید
ادامه مطلب ... یک شنبه 16 فروردين 1394برچسب:, :: 12:46 :: نويسنده : محمدی
در فرودست انگار، کفتری میخورد آب. یا که در بیشه دور، سیرهیی پر میشوید. یا در آبادی، کوزهیی پر میگردد. آب را گل نکنیم: شاید این آب روان، میرود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی. دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب. زن زیبایی آمد لب رود، آب را گل نکنیم: روی زیبا دو برابر شده است. چه گوارا این آب! چه زلال این رود! مردم بالادست، چه صفایی دارند! چشمههاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد! من ندیدم دهشان، بیگمان پای چپرهاشان جا پای خداست. ماهتاب آنجا، میکند روشن پهنای کلام. بیگمان در ده بالادست، چینهها کوتاه است. مردمش میدانند، که شقایق چه گلی است. بیگمان آنجا آبی، آبی است. غنچهیی میشکفد، اهل ده باخبرند. چه دهی باید باشد! کوچه باغش پر موسیقی باد! مردمان سر رود، آب را میفهمند. گل نکردندش، ما نیز آب را گل نکنیم.
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|